جدول جو
جدول جو

معنی صاحب فیض - جستجوی لغت در جدول جو

صاحب فیض(حِ فَ / فِ)
بخشنده. کریم. جوانمرد:
روی آن بحردست صاحب فیض
بحروش بی نقاب دیدستند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاحب غرض
تصویر صاحب غرض
دارای غرض، مغرض، کسی که قصد و غرضی دارد، برای مثال ز صاحب غرض تا سخن نشنوی / که گر کاربندی پشیمان شوی (سعدی۱ - ۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
(حِ خَ / خِ)
نیکوکار
لغت نامه دهخدا
(حِ)
دارا. متمول. مالدار. ثروتمند. غنی
لغت نامه دهخدا
(حِ جَ / جِ)
صاحب الجیش. سپهسالار لشکر: القبض علی اریارق الحاجب صاحب جیش الهند و کیف جری ذلک... (تاریخ بیهقی ص 218).
گشته داود نبی زراد لشکرگاه او
باز صاحب جیش آن لشکر سلیمان آمده.
خاقانی.
امیر ناصرالدین در عهد سلطنت منصور بن نوح سامانی با ابواسحاق البتکین که صاحب جیش خراسان بود به خدمت تخت او رسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 24). و ابوالحسن سیمجوری صاحب جیش و لشکرکش خراسان به نیشابور بود... (ترجمه تاریخ یمینی ص 45). فخرالدوله بر میسرۀ لشکر خراسان مقابل علی کامه بایستاد که صاحب جیش مؤیدالدوله بود... (ترجمه تاریخ یمینی ص 69). مأمون بن محمد بر دست غلامان خویش در ضیافت صاحب جیش کشته شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 179). سباشی تکین را که خویش و صاحب جیش او بود با لشکر وافر به خراسان فرستاد... (ترجمه تاریخ یمینی ص 292). و بعد از آن صاحب جیش متوجه ایشان شده امرا و اعیان مأمون از این حرکت پشیمان گردیده از انتقام سلطان بغایت متوهم گشتند. (حبیب السیر جزء چهارم از ج 2 ص 138). در سنۀ خمس و ثلاثین و اربعمائه (435 هجری قمری) مودود سپاهی آزموده با صاحب جیش به خراسان فرستاد... (حبیب السیر جزء چهارم از ج 2 ص 143)
لغت نامه دهخدا
(حِ فَ)
فاضل. دانشمند
لغت نامه دهخدا
(حِ غَ رَ)
مغرض. آنکه نیت بد دارد: و سخن صاحب غرضان نشنود تا به غور گناه نرسد. (سعدی).
ز صاحب غرض تا سخن نشنوی
که گر کار بندی پشیمان شوی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(حِ بِ رَ)
لقب صاحب بن عباد است:
گفتند مردمان که نیابند مردمان
در هیچ فضل صاحب ری را نظیر و یار.
فرخی.
صاحب ری از حشم زیبد تو را وقت هنر
حاتم طی از خدم زیبد تو را وقت سخا.
عبدالواسع جبلی.
رجوع به صاحب بن عباد شود
لغت نامه دهخدا
(حِ فَن ن / فَ)
ذی فن. مخصص. متخصص:
حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو
بقول حافظ و فتوای پیر صاحب فن.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(حِ فَرر)
فرمند. دارای فرۀ ایزدی. شکوهمند
لغت نامه دهخدا
تصویری از صاحب غرض
تصویر صاحب غرض
بد خواه آشوبگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب خیر
تصویر صاحب خیر
نیکو کار دهشمند آن که کار خیر کند نیکوکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب چیز
تصویر صاحب چیز
چیز دار متمول ثروتمند مالدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب جیش
تصویر صاحب جیش
سپهدار سپهسالار لشکر فرمانده قشون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب جیش
تصویر صاحب جیش
((~. جِ یا جَ))
فرمانده قشون
فرهنگ فارسی معین